*** گلایه نیست ***
******************************
گلایه نیست که بر دوش می کشم
بارِ دل است .
ببین ، زخم شانه ها یم چیست
از هجوم عذاب آن حرا می ها
شِفا چیست ؟ / برخیز و بیا ور
کهنه مَرهَمی بر این نا سورِ شب .
تابه ای گداخته ، از جنس غرور
با این دل ِ بزرگ و پریش ، و شانه های صبور
که خسته اند / با این غرورِ خویش
سر می کشد مدام / دردی ز شا نه ام
صدها ستاره مرد/ روزی که غرق نور، غرق شراره بود
از من مپرس، مپرس چند ین ستاره به آسمان رسید / ا ز خاک، نا پدید
از درد دل ، از شانه ها بپرس/ تا بشنوی چه می کشم
چندین هزارخسرو سرخ / از ابرهای سرخ و باران ِ خون ، که دید؟
این همه بار به دوش است و منم کنج اتا ق
ازدحام کلما تی مگرم چا ره کند / (سنگ الفا ظ) به دوشم
غم خویشتن کم است / غم دوست می کشم .
***********************************************************
*** هاشم توکلی ***